عنونی که به هر سطح داده ایم حاکی از آن است که تغییر جهت های روان شناختی معنی داری که در هر سطح رخ می دهد. مثال :در سطح 5 (کنترل بین فردی ) فرد سعی دارد با خود و دیگران به گونه ای رفتار کند که نیاز های روان شناختی اش سمعک ناشنوایان ارضا شود.این موضوع به طور اجتناب ناپذیری ایجادکننده ی تعارض های بین فردی است .
این سطح فرد کاملاً با ایگوی خود هماننند سازی کرده و نمی تواند خودش را چیزی بیش از آن تلقی کند.بنابراین به خاطر این شخص احساس امنیت کند و هویت خود را حفظ نماید ،ایگو به طور فزاینده ای تدافعی می شود و خود را بزرگ جلوه می دهند.اگر این کار فرد را ارضا نکند اضطراب افزایش می یابد در نتیجه ی او به سطح 6(سطح جبران مفرط)تنزل می کند که در آن جا همان طور که فرد در راستای خواسته های ایگوی خود به پیش می رود رفتار مخرب تر و پرخاشگرانه تر می شود اضطراب افزایش می یابد و فرد به طور فزاینده ای از هم گسیخته شده و بدون توجه به تاثیری که بر اطرافیان خود می گذارد اصرار بر ارضای نیاز هایش دارد.
یکی از اساسی ترین روش های درک و فهم سطوح میزان توانایی و ظرفیت ما برای حضور در زمان حال است . هرچه در امتدادسطوح به طرف پایین حرکت کنیم معنایش این است که با ایگوی خود و الگوهای محدود کننده و منفی آن یکی شده ایم . در این حالت شخصیت ما بیشتر دفاعی ،انفعالی و غیر ارادی می شود و در نتیجه آزادی و خود آگاهی حقیقی کمتری خواهیم داشت.توام با پایین رفتن در سطوح ما در دام های جبری مخرب که در نهایت خود ویگرانگر هسند گرفتار می شوم.