به صورت متوسط، در سطوح شدتی بالا، دامنة موج V، 0.05 میکروولت و دامنة موج I، از 0.25 تا 0.35 میکروولت است، و نسبت دامنة V:I 1.50 ایجاد میکند. در سطوح شدتی پایین سیگنال، زمان نهفتگی موج I در حدود 3.5 تا 4 میلیثانیه است (در مقابل زمان نهفتگی موج V از 7.5 تا 8 میلیثانیه) به نظر میرسد که فاصله زمان نهفتگی بین I تا V، معادل 4 میلیثانیهای در گسترة سطوح شدتی تحریک برای افراد طبیعی، ثابت نگه داشته میشود. در حالیکه گاهی اینطور هست اما همواره افزایش در زمان نهفتگی با کاهش در شدت ممکن است به دقت و به صورت موازی بین موج I و موج V دیده نشود. (یا به طور کلی در بین امواج)
یک تغییر زمان نهفتگی بیشتر (افزایش)، توام با کاهش شدت ممکن است در موج I نسبت به موج V در افراد نرمال بزرگسال اتفاق بیفتد که منجر به کوتاه شدن فاصلة بین I و V، در حدود 0.20 میلیثانیه یا حتی بیشتر در سطوح شدتی پایینتر میشود.
فاصلة شدت – زمان نهفتگی بین امواج که یک یافتة پر اهمیت است، ممکن است متاثر از عوامل فردی نظیر سن (در کودکان)، عوامل مربوط به تحریک (غیر از شدت)، شکل ادیوگرام و البته اختلالات ورای حلزونی و ساقة مغز باشد.
دامنة ABR حتی برای موج V در سطوح خیلی بالای شدتی، بندرت از 1.0 میکروولت فراتر میرود. توام با کاهش سطح شدت، دامنة همة امواج، به صورت پیوستهای کاهش مییابد. این منحنی همانند «زمان نهفتگی» معمولاً خطی نیست، اگرچه برخی محققین یک رابطه خطی را گزارش کردهاند. علاوه بر این، تغییرات دامنة وابستة به شدت، مشخصاً از تغییرات «زمان نهفتگی» در افراد در همة ردههای سنی، تغییر پذیری بیشتری دارند.
تعاملات شناخته شدهای بین شدت محرک، نرخ تکرار، دیرش، و فرکانس، وجود دارند. سمعک زیمنس آلمان نکات پیش گفته، اغلب به تاثیر شدت بر زمان نهفتگی و دامنة سیگنالهای کلیک در ABR پرداختهاند. Gorga و همکارانش (1988)، عملکردهای شدت – زمان نهفتگی را برای محرکهای تنبرست از فرکانس 250 هرتز تا 8000 هرتز توصیف کردند (Cosine2 gating functions) دادهها متعلق به 20 فرد با شنوایی نرمال بود. زمان نهفتگی برای فرکانسهای بالاکوتاهتر بود. همچنین بوضوح، با افزایش شدت تحریک، زمان نهفتگی در همة فرکانسها کاهش مییافت. تغییر پذیری بین فردی برای فرکانسهای پایینتر بیشتر از فرکانسهای بالاتر بود. به نظر میرسید که شیب شدت – زمان نهفتگی برای فرکانسهای پائینتر، تندتر بود. بنابراین، کاهش در زمان نهفتگی در ازای شدت، برای فرکانسهای پایین بیشتر از فرکانسهای بالا بود.
Gorga و همکارانش، (1988) پیشنهاد کردند که این همگرایی در عملکرد در بین فرکانسهای مورد آزمون در بالاترین سطوح شدتی برای محرکهایی با فرکانس کم، مربوط به گسترش فعالیت به سوی مناطق فرکانس بالا است.